این بلاگ منتشر کننده برخی محتویات وب سایت رادیوکودک در زمینه کودک است

قصه صوتی نمکی (۴ قسمت)

شما در این صفحه می توانید داستان صوتی نمکی را گوش کنید. ما خوشحال می شویم اگر چند خطی برای ما از داستان صوتی ای که گوش کردید بنویسید.

رادیو کودک | ۱۰۰ قصه و داستان کوتاه کودکانه صوتی شب برای پیش دبستانی و دبستانی ها | قصه های کودکانه برای خواب صوتی

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۰۹ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی یه راه حل خوب با صدای مریم نشیبا

علی کوچولو با پدر و مادرو پدر بزرگش، توی خانه کوچکی و با صفایی زندگی می کردند. علی کوچولو همیشه درحال بازی با پدربزرگش بود و او را خیلی دوست داشت.

یک روز علی کوچولو گل قرمز خوش بویی را کنار باغچه ایی توی کوچه دید و از آن به بعد تمام وقت یاد آن گل توی کوچه بود و دلش می خواست آن گل را برای پدربزرگش بیاورد ولی دوست نداشت گل را بچیند.

داستان"یه راه حل خوب" با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

 

رادیو کودک | ۱۰۰ قصه و داستان کوتاه کودکانه صوتی شب برای پیش دبستانی و دبستانی ها | قصه های صوتی شب بخیر کوچولو از مریم نشیبا

 
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی عروسک قلیانی با صدای مریم نشیبا

طلا برای چند روز به خانه ننه بزرگ رفته بود. خانه ننه بزرگ توی شهر دیگری بود. حیاط خانه ننه بزرگ پر از گل بود و تختی که عصرها روی آن می نشستند و ننه بزرگ قلیانی داشت که عروسکی توی آبش بالا و پایین میرفت.

طلا آرزو می کرد که کاش عروسک توی قلیان مال او بود. یک روز که پدر طلا کوچولو برای بردن او به خانه ننه بزرگ آمده بود، ننه بزرگ طلا را شگفت زده کرد.

داستان"عروسک قلیانی" با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی مسافرت با صدای مریم نشیبا

سپیده کوچولو به همراه خوانواده اش با قطار به اصفهان رفتند.

در این برنامه خانم نشیبا داستانی در مورد مسافرت و استفاده ار قطار بعنوان وسیله حمل و نقل عمومی تعریف می کنند. توجه به صله رحم و ضرورت مسافرت در تعطیلات و دیدن جاهای دیدنی ایران در این برنامه مورد توجه قرار گرفته است.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی یک تیکه از ماه گم شده با صدای مریم نشیبا

 

مریم کوچولو وقتی که توی یک شب تاریک به آسمان نگاه می کرد، متوجه شد که ماه کامل نیست و یک تکه از اون گم شده بنابراین با ترس و ناراحتی به مادرش گفت که یک تکه از ماه کم شده.

در این داستان شب بخیر کوچولو خانم مریم نشیبا به نحوه چرخش ماه و زمین و خورشد، با استفاده از خود بچه ها و به طور علمی در یک داستان جذاب اشاره می کند.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

 

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی کودکانه آهوی نقره‌ای

رادیو کودک | ۱۰۰ قصه و داستان کوتاه کودکانه صوتی شب برای پیش دبستانی و دبستانی ها

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی کودکانه بلبل زیبا

رادیو کودک | ۱۰۰ قصه و داستان کوتاه کودکانه صوتی شب برای پیش دبستانی و دبستانی ها

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۲۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی یک تکه از خورشید با صدای مریم نشیبا

بچه ها شما خورشید خانم رو دوست دارید؟ فکر میکنید خورشید خانم چه شکلیه؟ دوست دارید خورشید خانم رو از نزدیک ببینید؟

مسعود کودک کنجکاوی است که به همراه محمود قصد دارند یک تیکه از خورشید رو بدست بیارند. اما تیکه خورشید چیزی نبود بجز....

کودکان در این داستان که به گویندگی خانم مریم نشیبا میباشد با مفهوم نظارت و اجازه بزرگترها برای کارهاشون آشنا می شوند. کودکان در این داستان یاد می گیرند که اگر چیزی خواستند، حتما بایستی از بزرگتر ها اجازه بگیرند و با نظارت بزرگترها و والدینشون به دنبال کنجکاوی هاشون بروند.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی یک شب پر از ستاره با صدای مریم نشیبا

مورچه، کفشدوزک و عنکبوت سه دوست هستند، که یکی از شب های پر ستاره بی خواب شدند و بعد از اجازه گرفتن از مادرهاشون تصمیم گزفتند، که شب رو بیدار بمونن و یک شب پر از ستاره رو تجربه کنند اما خواب آیا به اونها اجازه میده که بیدار بمونند؟

در این برنامه خانم مریم نشیبا به بیان داستانی می پردازندکه دلیل خواب شب و نتیجه آن را بر سلامتی و نشاط کودکان بیان می کند.

این قصه از سری قصه های صوتی شب بخیر کوچولو با صدای زیبای مریم نشیبا است. برای گوش دادن به قصه های صوتی بیشتری از مریم نشیبا می توانید روی تگ مریم نشیبا در پائین این مطلب کلیک کنید.

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی کودکانه جغدی که از تاریکی می‌ترسید

 

 

 
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

قصه صوتی کودکانه حسنی نگو بلا بگو

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

ساخت کاردستی ساخت جا مدادی ها

بعضی از کاردستی ها چند منظوره هستند. هم می‌توانند آموزش شناخت یکسری ابزار باشند و هم از طرف دیگر می‌توانند کاردستی های کاربردی باشند.

دقیقا مشابه همین کاردستی که الان می خواهیم خدمتتون توضیح بدهیم.

در این کاردستی شما قوطی های کنسرو مخصوص را برداشته آنها را به رنگ مشکی در بیاورید، این کار بایستی توسط اسپری رنگ مشکلی انجام شود. این قسمت از کار برای کودکان از جذاب ترین قسمت های کار هست.

پس از آن با چسب پیچ ها و واشر ها را روی آن ها بچسبانید. ای کاردستی هم آموزش روش رنگ آمیزی است و هم آموزش روش شناخت پیچ، مهره، واشر و صد البته روش چسباندن آنها به یکدیگر. 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

بازی نقطه و خط

بازی نقطه خطی که در پائین می بینید بازی خارجی و سختی است که برای درک کودکان دشوار است اما در این قسمت به توضیح آن می پردازیم.

کودک اگر بتوانید نقاط مشکلی را رنگی کرده و با خط به هم متصل کند می تواند نتیجه بهتری از این بازی بگیرد. 

 

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

کاردستی ساخت گل با طرح کف دست

کاردستی بسیار ساده اما زیبایی است.

  • ابتدا نیاز به ساخت خمیری مشابه خمیر نون داریم که خمیر مربوطه را در گلدان به عنوان خاک استفاده کنیم
  • چوب بستنی که سبز رنگ باشد
  • عکسی از کف دست کودک خود روی کاغذ قرمز که برش داده شود
  • کاغذ سبز رنگ برای درست کردن برگ گل

مراحل درست کردن این گل را می توانید از روی تصاویر پائین پیدا کنید. 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

ساخت کاردستی درخت با تخم کتان

این کاردستی از جذاب ترین و آسان ترین کاردستی ها برای کودکان است.

رنگ آمیزی تخمه ها، برش کاغذ و چسباندن آن ها از جذابیت های این کاردستی ساده است.

اما اگر به دنبال کاردستی های بیشتر با تخم کتان رنگی هستید به صفحه ساخت کاردستی با تخم کتان مراجعه کنید. 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

کاردستی های جالب با وسائل دور ریختنی

اگر می خواهید کودکان شما نسبت به محیط زیست اطراف پر توجه باشند، به آن ها آموزش هایی درباره وسایل مفید و غیرمفید بدهید. یکی از این آموزش ها ساخت کاردستی با وسایل دورریختنی است.

 

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

کار در منزل، پخت غذا با کودکانتان در منزل

یکی از جذاب ترین کارهایی که در منزل می توانید با کودک خود انجام دهید پخت غذا هست. از او بخواهید غذاهای مورد علاقه خود را درست کند.

قطعا او هرچه خود درست کند اشتیاق بیشتری به خوردن آن خواهد داشت.

در این پست نیز یک روش پخت کیک با کودک در منزل را به خانواده های گرامی آموزش خواهیم داد. 

 
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

استقلال در کودکان: چگونه فرزندانی مستقل بار آوریم؟

کسب استقلال و مهارت در کودکان از سال های اولیه تولد او شروع می شود و بچه ها به طور طبیعی و غریزی دوست دارند کارهایشان را خودشان انجام بدهند و یاد بگیرند.

مسئولیت نهایی والدین، آماده کردن فرزند برای دستیابی به استقلال واقعی است. ما در صورتی می توانیم بگوییم این وظیفه را به خوبی انجام داده ایم که فرزندان ما به هنگام ترک خانه و آماده شدن برای شروع و ساختن بنای یک زندگی جدید، دارای اعتماد به نفس باشند.

استقلال وعزت نفس ارتباطی عمیق با یکدیگر دارند. خود ما وقتی وظایفی را که زندگی بر عهده مان قرار داده انجام می دهیم، خود را با دیدی مثبت تر ارزیابی می کنیم. وقتی مهارت های جدید می آموزیم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنیم،کمتر به دیگران اتکا می کنیم و احساس ارزش قائل شدن برای شخصیت خودمان بیشتر در ما رشد می کند.

کسب استقلال در کودکان و کمک به آنها در این زمینه، از سال های اولیه تولد او شروع می شود.بچه ها به طور طبیعی و غریزی دوست دارند کارهایشان را خودشان انجام بدهند. همه کاری که می توانیم در این زمینه انجام دهیم این است که آنها را برای رسیدن به خواسته هایشان تشویق و دلگرم کنیم، به آنها فرصت دهیم و از آنها حمایت کنیم تا بتوانند مهارت های جدید را به خوبی یاد بگیرند.

کافی است به بچه های کوچکی که تازه چنگ زدن، چرخیدن و خزیدن و راه رفتن را یاد گرفته اند کمی توجه کنیم. البته ما باید در کنارشان باشیم تا خطری آنها را تهدید نکند ولی انجام این کارها با خود آنهاست در مرحله نوپایی می توانیم کاری بکنیم که کودکانمان در انواع مهارت هایی که یادگیری، آن خاص خود آنهاست مستقل باشند.

با در نظر گرفتن این مطلب که اعتماد به نفس از توانایی و مهارت در چیزی می آید، چند راه برای قویتر کردن فرزندانتان معرفی می کنیم که از طریق آنها می توانید حس ناامیدی و ناراحتی کودک از ناتوانی در انجام بعضی کارها را از بین ببرید.

روشهای تقویت استقلال در کودکان:

۱- بگذارید کودک مالک بدن خود باشد . ( خودداری از کنار زدن مداوم موهای کودک ، تکاندن خاک لباسش ، مرتب کردن یقه اش و .. )

۲- خودتان را از جزئیات زندگی کودک دور نگاهدارید ( وقتی تکالیف مدرسه تو انجام می دی راست بشین ،‌موهاتو از جلوی چشمت بزن کنار ،‌دگمه های آستینت را ببند و … )

۳- هر قدر کودک کم سن و سال باشد ،‌درباره اش جلوی روی او صحبت نکنید .

۴- بگذارید کودک خود پاسخ بدهد (‌نشانه واقعی احترام به استقلال کودک این است که به سئوال کننده بگویید « خودش به شما می گه ، اون خودش می دونه » ) .

۵- به آمادگی « نهایی » کودک احترام بگذارید ( گاهی اوقات کودک می خواهد به طور حتم کاری انجام دهد ولی از نظر جسمی و عاطفی هنوز برای آن کار آمادگی ندارد ،‌به جای مجبور کردن کودک می توان به او قوت قلب داد که آمادگی نهایی را به دست خواهد آورد ) .

۶- مواظب « نه » های زیادی باشید ، بعضی از کودکان یک « نه » صریح را جمله ای مستقیم علیه استقلالشان تلقی می کنند ، تعدادی جانشین های مفید هست که می توانند بدون مواجهه و برخورد ، قاطع باشند.

۷- اگر امکان دارد « بله » را جانشین « نه » کنید . ( می تونیم بریم بازی ؟ به جای « نه ، تو هنوز ناهار نخوردی » بگویید « بله، البته کمی بعد از اینکه نهار خوردی » )

۸- برای فکر کردن کمی به خود وقت دهید . ( می تونم خونه دوستم بخوابم ؟ به جای « نه ،‌ تو هفته پیش اونجا بودی » بگویید « بذار در موردش فکر کنم » )
با اینکه کلمه نه کوتاه است و بعضی از جانشین های آن طولانی به نظر می رسد ، اگر مشاجره معمول را که ناشی از گفتن « نه » است در نظر بگیریم ، اغلب طولانی ترین راه ، کوتاهترین می شود .

۹- بگذارید خودش کارهایش را انجام دهد. گاهی پدر و مادر برایشان راحت نیست که دخالت نکنند و هنگامی که کودک در تلاش است کاری انجام دهد زود به کمک او می شتابند. گاهی از این که فرزندتان در انجام کاری وقت زیادی تلف می کند و نمی تواند فوراً آن را انجام دهد خسته می شوید. ولی باید اجازه دهید او این تجربه ها را پشت سر بگذارد و با کمک کردن به او در واقع به نفع او کاری نکرده اید. باید بگذارید او شانس یادگیری درس هایی در خصوص این کارها را داشته باشد و به او فرصت بدهید تا ببیند خودش چه کار می تواند بکند. این به او قدرت می دهد.

۱۰- بگذارید تقلا کند. پدر و مادرها دوست دارند موفقیت فرزندانشان را ببینند و اغلب برایشان سخت است که ببینند کودک در حال تقلا است. ولی باید در مقابل این وسوسه مقاومت کنید و به او کمک نکنید و بگذارید تلاشش را بکند. به او فرصت بدهید تا با مشکلات روبرو شود و آنها را خودش حل و فصل کند. به این فکر کنید که وقتی کودک به تلاش و چالش با مشکلات ادامه می دهد درس مهمی می گیرد و یاد می گیرد که نباید تسلیم شود و باید ناامیدی و ناراحتی را تحمل کند تا به هدفش برسد. البته هیچکس نمی خواهد که فرزندش ناراحتش شود و این ناراحتی به او فشار بیاورد، ولی کمی ناامیدی هم باعث می شود که کودک مقاومت بیشتری داشته باشد. وقتی دیدید که لازم است مداخله کنید و به او کمک کنید، سعی کنید خودتان کاملاً کنترل را در دست نگیرید و فقط کمی راهنمایی اش کنید، مثلاً اگر در حال بازی با پازل است، کمک شما نباید حل کردن کامل پازل باشد، بلکه فقط باید او را راهنمایی کنید. وقتی برای موفقیت در هر کاری به فرزندتان کمک می کنید، در شرایط سخت و دشوار او احساس ناتوانی خواهد کرد.

۱۱- از او کمک بخواهید. برای بچه های ۲ تا ۴ ساله هیچ چیز مانند کمک خواستن از آنها، حس خوبی به آنها نمی دهد. به او بگویید: «میای به مامان کمک کنی؟ من نمی تونم این کارو انجام بدم.» به او کاری را بسپارید که واقعاً بتواند انجام دهد، مثلاً بگذارید دستمال سفره ها را روی میز بچیند.

۱۲- برایش نقش بازی کنید. مثلاً تظاهر کنید که در کاری مهارت ندارید و نمی توانید آن را انجام دهید و از او بخواهید که به شما کمک کند. مثلاً اگر پازل بازی می کنید، به او بگوئید که نمی دانید قطعات پازل باید کجا قرار گیرند و بگذارید که او مداخله کند و به بزرگسالی که ظاهراً پازل بلد نیست کمک کند. این به او کمک می کند که بفهمد می تواند کارهایی را انجام دهد که بزرگترها از انجام آن عاجزند. بچه ها نه تنها می توانند مسئولیت پذیر باشند، بلکه این برای آنها بسیار مفید است. با این کارها می توانید باعث شوید که کودک حس کند یکی از اعضای مفید خانواده است و توانایی های او مهم هستند. این موجب کاهش ناامیدی کودک و افزایش مهارت و اعتماد به نفس او می شود.

 
۰۶ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

داستان کوتاه کودکانه از شجاعت، اعتماد به نفس، پشتکار و دوستی - قسمت اول

در این مطلب می توانید لیست داستان ها و قصه های کوتاه و بلند را مشاهده کنید. اما اگر به دنبال قصه و کتاب کودک هستید می توانید به صفحات قصه کودکانه صوتی و دسته بندی کتاب های کودک براساس سن و سلیقه کودک خود رجوع کنید.

رادیوکودک یکی از منابع قصه و داستان کوتاه و بلند کودکانه است، در انتهای این مطلب نیز لیستی بلند بالا از تمام محتویات جذاب مرتبط با داستان و قصه کودکانه آورده شده اند. در این قسمت نیز شما می توانید لیست از داستان های مورد علاقه خود در این نوشته را مشاهده کنید. 

داستان اول: علی کوچولو و شجاعت در گفتن اشتباه


در تعطیلات آخر هفته علی کوچولو همراه خواهرش سارا و پدر مادرشون به دیدن مادربزرگشون رفتن که توی یک مزرعه زندگی میکرد.

مادربزرگ علی یک تیرکمون بهش داد تا بره توی مزرعه و باهاش بازی کنه.

علی کوچولو خیلی خوشحال شد و دوید توی مزرعه تا حسابی بازی کنه، اما وسط بازی یکی از تیرهاش اشتباهی خورد به اردک خوشگلی که مادربزرگش خیلی دوسش داشت، اردک بیچاره مرد.

علی کوچولو که حسابی ترسیده بود اردک رو برداشت و برد یه جایی پشت باغچه قایم کرد.

وقتی رویش رو برگردوند تا بره به ادامه بازیش برسه دید که خواهرش سارا تمام مدت داشته نگاهش میکرده، اما هیچی به علی نگفت و رفت.

فردا ظهر مادربزرگ از سارا خواست تا توی آماده کردن سفره ی نهار بهش کمک کنه، سارا نگاهی به علی کرد و گفت مادربزرگ علی به من گفت که از امروز تصمیم گرفته تو کارهای خونه به شما کمک کنه. بعد هم زیرلب به علی گفت: جریان اردک رو یادته.

علی کوچولو هم دوید و تمام بساط ناهار رو با کمک مادربزرگش فراهم کرد.

عصر همون روز پدربزرگ به علی و سارا گفت که میخواهد اونها رو به نزدیک دریاچه ببره تا باهم ماهیگیری کنن. اما مادربزرگ گفت که برای پختن شام روی کمک سارا حساب کرده است.

سارا سریع جواب داد که مادربزرگ نگران نباش چون علی قراره بمونه و بهت کمک کنه.

علی کوچولو در همه ی کارها به مادربزرگش کمک میکرد و هم کارهای خودش و هم کارهای سارا رو انجام میداد. تا اینکه واقعا خسته شد و تصمیم گرفت حقیقت رو به مادربزرگش بگه.

اما در کمال تعجب دید که مادربزرگش با لبخندی اونو بغل کرد و گفت:

علی عزیزم من اون روز پشت پنجره بودم و دیدم که چه اتفاقی افتاد. متوجه شدم که تو عمدا اینکار رو نکردی و به همین خاطر بخشیدمت. اما منتظر بودم زودتر از این بیای و حقیقت رو به من بگی.

نباید اجازه میدادی خواهرت بخاطر یک اشتباه به تو زور بگه و از تو سوء استفاده بکنه.

باید قوی باشی و همیشه به اشتباهاتت اعتراف کنی و سعی کنی که دیگه تکرارشون نکنی.

اما این رو بدون پیش هرکسی و هرجایی به اشتباهاتت اعتراف نکنی، چون دیگران از اون اعتراف تو به ضرر خودت استفاده می کنند.

 

 

داستان دوم: پویا و عدم اعتماد به نفس بخاطر لکه های سفید روی پوستش


پویا کوچولو بعضی روزها با مادرش به پارک میرفت، اون خیلی پارک رو دوست داشت ولی هیچوقت توی پارک از کنار مادرش تکون نمیخورد و با بچه ها بازی نمی کرد.

پویا روی دستش یه لکه ی سفیدرنگ داشت و خیال میکرد بچه ها با دیدن دستش بهش میخندن و مسخره ش میکنن. بخاطر همین دوست نداشت با بچه ها بازی کند.

تا اینکه یک روز به مادرش گفت که دیگه دلش نمیخواد به پارک بیاد. مادرش ازش پرسید: ولی چرا پویا جان؟ تو که پارک رو خیلی  دوست داشتی. پویا گفت : میترسم بچه ها دست منو ببینن و بخاطر لکه ی روی دستم من رو مسخره کنن.

مامان پویا بهش گفت: ولی تو که تا حالا با بچه ها بازی نکردی که ببینی مسخره ات میکنن یا نه؟ بعد هم بغلش کرد و گفت فردا باهم میریم با بچه ها بازی می کنیم نت ببینی که مسخره ات نمی کنن و اونا هم دوست دارن با تو بازی کنن.

فردای آن روز دوتایی به پارک رفتن و مامان پویا رفت پیش بچه ها و بهشون سلام کرد و گفت: بچه ها پسر من پویا میخواد با شما دوست بشه و باهاتون بازی کنه.

یکی از بچه ها جلو اومد و گفت: سلام. اسم من آرشه. ما تو رو می دیدیم که با مامانت به پارک میای. ولی پیش ما نمیومدی. حالا بیا بریم با بقیه بچه ها آشنا بشیم.

پویا به مامانش نگاه کرد و بعد همراه آرش رفت.

بعد از مدتی که مامانش رفت دنبالش دید که پویا با خوشحالی به طرفش دوید و بعد از بغل کردن مادرش بهش گفت که امروز خیلی بهش خوش گذشته و بچه ها اصلا اونو مسخره نکردند. اون خوشحال بود که دوستای خوب و جدیدی پیدا کرده و با اونا بهش خوش میگذرد.

  • محیط زندگی، کشور، محله
  • رنگ پوست
  • لهجه، گویش
  • پدر و مادر، خواهر و برادر، فامیل ها
  • زیبایی صورت و ظاهر
  • بیماری
  • نقص عضو
  • و ...

همگی از طرف خدای بزرگ به انسان ها داده شده اند و هیچ انسان ها اختیاری در انتخاب آن ها نداشته اند، لکه روی دست پویا هم نقص عضوی هست که پویا آن را انتخاب نکرده است.

 

 

داستان سوم: پشتکار بهتر از استعدادی است که به آن مغرور می شویم


در زمان قدیم دهکده ای بود که بیشترین محصول گندم را داشت. روزی آفت وحشتناکی به گندم های این دهکده زد. معلم تنها مدرسه آن دهکده شاگردانش را صدا زد و به آنها گفت من دوستی دارم که در دهکده ای دیگر زندگی میکند. او راه از بین بردن این آفت را بلد است. باید یکی از شما را به همراه نمونه گندم آفت خورده پیش او بفرستم تا راه نجات از این مشکل را بیابد و ساختن سم آفت کش را به شما یاد بدهد. حالا چه کسی داوطلب انجام دادن این کار است؟

زرنگ ترین شاگرد کلاس گفت که من انقدر باهوشم که میتوانم سریع روش ساختن سم را یاد بگیرم و برگردم. من میروم.

معلم قبول کرد اما گفت من یکی از شاگردان معمولی کلاس را نیز همراه تو میفرستم تا تنها نباشی. مراقب او باش.

آنها فردا صبح به سمت دهکده ی دیگر حرکت کردند و بعد از چند هفته برگشتند.

همه منظر بودند تا داستان را بشنوند و نحوه ی ساختن سم را یاد بگیرند. شاگرد زرنگ گفت که از ترکیب چند ماده ی ساده میتوانیم سم را بسازیم و آفت را ازبین ببریم و سپس چند ماده را باهم مخلوط کرده و روی مزارع پاشید. اما نه تنها آفت ها از بین نرفتند بلکه بیشتر شدند.

این بار معلم شاگرد معمولی را صدا زد و خواست که هرچه به یاد دارد را بگوید. او کامل و دقیق مرحله به مرحله از تمیز بودن ظرف سم و اندازه ی دقیق مواد تا زمان آب ندادن به مزرعه را برایشان شرح داد.

اینبار سم را ساختند و روی مزرعه ها پاشیدند, بعد از مدتی آفت گندم ها از بین رفت.

همه با تعجب از معلم سوال کردند که چطور ممکن است که روش شاگرد زرنگ عمل نکرده باشد اما شاگرد معمولی توانسته باشد روش درست را یاد بگیرد؟ معلم گفت شاگرد زرنگ به هوش خودش مغرور شده بود و به آموزش دوست من زیاد دقت نکرده بوده است، چون فکر میکرده که با هوش زیاد خود میتواند از پسش بربیاید. اما شاگرد معمولی با دقت کافی و پشتکار زیاد توانست بخوبی سم آفت کش را یاد بگیرد.

 

 

داستان چهارم: داستان دوستی کرگدن و دم جنبانک


کرگدن جوانی در جنگل به تنهایی زندگی میکرد.

روزی پرنده ای به نام دم جنبانک که داشت در آن حوالی پرواز میکرد کرگردن را دید و ازش پرسید: چرا تنهایی؟

کرگدن جواب داد: خب کرگدن ها همیشه تنها هستند.

دم جنبانک گفت: یعنی تو هیچ دوستی نداری؟

کرگدن که تابحال این کلمه رو نشنیده بود، پرسید: دوست یعنی چی؟

دم جنبانک گفت: دوست یعنی کسی که همیشه همراه تو باشد، تو رو دوست داشته باشد و بهت کمک کنه.

کرگدن گفت: ولی من که کمک لازم ندارم.

دم جنبانک گفت: بهرحال حتما کمکی هست که تو لازم داشته باشی، مثلاً شاید پشت تو بخارد، چونکه لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. اگر کسی به تو کمک کند که حشره های پشتت را برداری میتواند دوست تو باشد.

کرگدن گفت: اما کسی دوست ندارد با من دوست بشود، چون من زشتم و تازه پوستم هم کلفت است.

دم جنبانک گفت: اما کرگدن جان، دوست داشتن چیزی است که به قلب مربوط است نه به پوست و ظاهر.

کرگدن گفت: قلب دیگر چیست؟ من که قلب ندارم. من فقط پوست دارم و شاخ.

دم جنبانک گفت: ولی این امکان ندارد، همه قلب دارند.

کرگدن گفت: یعنی قلب من کجاست؟ چرا آن را نمیبینم؟

دم جنبانک گفت: چون از قلبت استفاده نمی کنی ؛ ولی مطمئن باش که زیر این پوست کلفت یک قلب نازک داری. چون به جای این که من را بترسانی یا لگدم کنی، یا حتی مرا  بخوری، داری با من حرف می زنی… این یعنی تو میتوانی بقیه را دوست داشته باشی یا حتی عاشق شوی. حالا بگذار روی پوست کلفت قشنگت بنشینم، بگذار…

کرگدن داشت دنبال جواب مناسبی می گشت، در همین حین دم جنبانک داشت حشره های روی پوست کلفت او را دانه دانه برمیداشت. کرگدن احساس خوبی داشت ولی نمیدانست چرا؟

کرگدن پرسید: آیا این که من  از اینکه تو حشره های مزاحم را از روی پوستم برداری خوشم می آید و دوست دارم تو روی پشتم بمانی، دوست داشتن است؟

دم جنبانک گفت: نه. من دارم به تو کمک می کنم و تو احساس خوبی داری چون نیازت را برآورده کرده ام. اسم این نیاز است.  دوست داشتن از این زیباتر و  مهمتر است.

کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید.

روزهای زیادی گذشت و هرروز دم جنبانک می آمد و پشت کرگدن می نشست و حشره های کوچک را از روی پوست کلفتش بر می‌داشت، و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت.

کرگدن یک روز به او گفت : من حس می کنم از تماشا کردن تو احساس خوبی دارم و دلم میخواهد همیشه ببینمت.

دم جنبانک جلوی او پرواز میکرد و کرگدن تماشا میکرد و سیر نمیشد. احساس میکرد دارد زیباترین صحنه ی دنیا را میبیند و او خیلی خوشبخت است که میتواند دم جنبانک را ببیند. ناگهان احساس کرد که چیز نازکی از چشمش پایین افتاد.

او با تعجب به دم جنبانک گفت: دم جنبانک عزیزم فکر کنم من قلب نازکم را دیدم که از چشمم پایین افتاد. حالا باید چه کار کنم؟ دم جنبانک اشک های او را دید و گفت نگران نباش، تو کلی از این قلب ها داری.

 

کرگدن گفت: اینکه من دلم میخواهد مدام تو را ببینم و وقتی نگاهت میکنم قلبم از چشمم می افتد یعنی چه؟

دم جنبانک جلوی چشم های او چرخید و گفت: یعنی کرگدن ها هم عاشق میشوند.

کرگدن پیش خودش فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشم هایش بریزد، شاید یک روز قلبش تمام بشود. اما با اینحال لبخند زد و به خودش گفت:

من که اصلاً قلب نداشتم! حالا که دم جنبانک به من قلب داد، چه عیبی دارد، بگذار تمام قلبم برای او بریزد …!

 

 

داستان پنجم: زندگی دو کبوتر در کنار یکدیگر


در گوشه ی یک مزرعه دو کبوتر بودند که با شادی با یکدیگر زندگی می کردند. آنها یکدیگر را خیلی دوست داشتند و زندگی در آن مزرعه واقعا برایشان زیبا بود. مدتی گذشت و فصل بهار رسید، آن سال بهار باران زیادی بارید و لانه ی کبوترها مرطوب شده بود.

کبوتر ماده به همسرش گفت که کاش به لانه ی دیگری برای زندگی برویم، اینجا دیگر خیلی مناسب نیست. اما همسرش گفت که ساختن لانه ای به این قشنگی و بزرگی کار آسانی نیست و بهتر است که همانجا بمانند. چون با رسیدن تابستان هوا گرمتر و بهتر میشود.

با رسیدن تابستان لانه ی آنها خشک شد و دوباره با خوبی و خوشی به زندگی خود ادامه دادند. هرروز هرچقدر که میخواستند گندم و برنج میخوردند و مقداری هم برای زمستان در لانه شان انبار میکردند تا اینکه انبارشان کاملا پر شد و برای استفاده در فصل سرما آماده بود.

تابستان تمام شد و دانه و غذا کمتر شده بود، بنابراین کبوتر ماده در لانه میماند و کبوتر نر به مسافت های طولانی تری برای پیدا کردن دانه میرفت.

وقتی که بارش باران شروع شد آنها تصمیم گرفتند برای خوردن دانه از انبار آذوقه شان استفاده کنند، اما وقتی به سراغ انبار رفتند دیدند که انگار مقدار دانه ها کم شده و قسمتی از انبار خالی است.

کبوتر نر خیلی عصبانی شد و به همسرش گفت: تو چرا انقدر شکمو هستی، این دانه ها برای فصل سرما بودند اما وقت هایی که من نبودم تو نصف آنها را خورده ای. حالا در این باران و برف چطور غذا پیدا کنیم؟

کبوتر ماده با تعجب و ناراحتی گفت: ولی من اصلا به دانه های انبار نوک هم نزدم. نمیدانم چرا انبار خالی شده. شاید موش ها مقداری از آن را خورده اند یا کبوترهای دیگر از انبار ما دزدی کرده اند. با اینحال بیا فعلا از دانه های مانده استفاده کنیم و قضاوت عجولانه نکنیم. با صبر همه چیز مشخص میشود.

اما کبوتر نر خیلی عصبانی بود. او گفت: من مطمئنم که تنها کسی که به انبار ما دستبرد زده خود تو هستی.و نمیخواهم چیز دیگری بشنوم. و سپس او را از خانه بیرون کرد. 

کبوتر ماده با ناراحتی گفت: کاش انقدر زود درمورد من قضاوت نمیکردی تا روزی پشیمان نشوی. اما روزی که بفهمی اشتباه کرده ای خیلی دیر است. سپس پرواز کرد و رفت و گرفتار شکارچیان شد.

کبوتر نر خیلی خوشحال بود که نگذاشته همسرش گولش بزند و به زندگی اش تنهایی ادامه میداد. تا اینکه هوا دوباره بارانی شد، کبوتر نر به سراغ انبار رفت و با کمال تعجب دید که انبار دوباره پر شده! کمی فکر کرد و سپس متوجه واقعیت شد. در هوای بارانی لانه ی مرطوب و خیس باعث باد کردن و حجیم تر شدن دانه ها میشد و انبار پر میشد، اما وقتی هوا گرم و خشک میشد دانه ها به اندازه اولیه خود برمیگشتند و انبار خالی بنظر می آمد.

کبوتر نر از اینکه فهمید قضاوتش کاملا عجولانه و اشتباه بوده بسیار ناراحت شد و از بیرون کردن همسرش خیلی پشیمان شد. اما دیگر خیلی دیر شده بود و او تنها و غمگین به زندگی اش ادامه داد.

 

داستان کوتاه کودکانه از شجاعت، اعتماد به نفس، پشتکار و دوستی - قسمت اول

 

 

 

۰۶ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۳۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک

لیست کتاب های مخصوص کودکان پیش دبستانی - قسمت اول

کتاب های قصه کودکی ای که در این مطلب معرفی می شوند همگی یا چندجلدی هستند یا شامل چندین داستان در یک کتاب هستند. کتاب ها بیشتر با محوریت حیوانات هستند.

برای پیدا کردن مناسب ترین کتاب برای کودک خود می توانید به صفحات معرفی کتاب کودک  و  دسته بندی کتاب های کودک براساس سن و سلیقه کودکان مراجعه نمائید.

اما در این مطلب ما ۷ کتاب داستان کودک معرفی می‌کنیم؛ لیست کتاب های که در این مطلب در این قسمت آورده شده اند:

کتاب دریچه ای است نو به دنیایی که تجربه ی آن در واقعیت میتواند بعید باشد. از آنجا که عادت به کتابخوانی را از سنین پایین میتوان در کودکان ایجاد کرد، خواندن کتاب برای کودکان تجربه ای بسیار مهم و تاثیرگذار است.

پدر سنین کودکی کنجکاوی کودک برای شنیدن و درک مطلب بسیار زیاد است و هنوز با سرگرمی های دیگر از جمله تبلت و رایانه آشنا نشده است. بنابراین بهترین زمان برای عادت دادن کودکانتان به کتابخوانی و اشتیاق آنها به مطالعه در سنین بزرگسالی، کودکی است.

کتاب قوه ی تخیل و خلاقیت کودک را پرورش میدهد، مفاهیم مختلف و جدید بر اثر تکرار در کتاب های مختلف برای کودک جا می افتند.

کتاب قدرت سخن وری و گنجینه ی واژگان کودک را افزایش میدهد و باعث میشود کلام شیوا تری داشته باشد و بتواند بهتر منظورش را به دیگران برساند.

عادت کتابخوانی باعث میشود کودک در آینده راحت تر با آموزش های مدرسه منطبق بشود و قدرت استنتاج و نتیجه گیری او توانمندتر بشود.

خواندن کتاب مناسب میتواند فعالیت بسیار سرگرم کننده و مفیدی برای کودک و والدین باشد و ارتباط آنها را تقویت کند.. البته یکی از عوامل تاثیرگذار در علاقه ی کودک به کتابخوانی، عادت کتابخوانی مادر و پدر و جاری بودن فرهنگ کتابخوانی در خانواده است.

کتاب از طریق آموزش غیر مستقیم میتواند تاثیر بسیار زیادی در تربیت کودک ما داشته باشد. در سنین پایین مفاهیم کلی چون خوبی، بدی، ترس، شجاعت، تنبلی، زرنگی و... یا پدیده های عمومی و طبیعی چون شهر، روستا، کوه، جنگل، قانون، سلامتی و ... را میتوان از طریق داستان های کوتاه و سرگرم کننده ی کتاب ها به کودکان آموزش داد.

میتوانید در فاصله ی به خواب رفتن کودکتان برای او کتاب بخوانید. یا ساعتی از روز را به این کار اختصاص دهید. زمانی که کودک توجه و علاقه ی کافی به گوش دادن یا خواندن کتاب نشان نمیدهد، او را مجبور نکنید، بلکه ادامه ی کتاب را به زمانی دیگر موکول کنید. 

سلیقه ی کودک را در کتاب پیدا کنید و کتاب های موردعلاقه اش را تهیه کنید. سعی کنید در ابتدا از کتاب هایی که داستان های کوتاه دارند و ظاهر جذاب و قشنگی دارند شروع کنید. (دسته بندی کتاب های کودک براساس سن و سلیقه کودکان)

کودک را با خود به کتابخانه یا کتابفروشی ببرید و اجازه بدهید او کتاب انتخاب کند. در کنار انتخاب او یکی دو کتاب که شما فکر میکنید برای او مناسب است نیز بخرید. انگیزه های بیرونی ایجاد کنید، مثلا مسابقه راه بیندازید و از کودک در مورد کتاب سوال کنید و جایزه ی موردعلاقه اش را به او بدهید. به ازای هرکتاب یا هر داستانی که میخواند به او امتیاز یا جایزه ی کوچکی بدهید. از کودک بخواهید درمورد کتابی که اخیرا خوانده است نقاشی کند.

در خانه کتابخانه داشته باشید و یکی دو قفسه را به کتاب های کودکتان اختصاص دهید. کتابخوانی را بخشی از برنامه روزمره خانواده قرار دهید. میتوانید کودکتان را به عضویت یکی از انتشارات کتاب های کودکان دربیاورید تا ماهانه کتاب های جدیدی برای کودکتان ارسال کنند. مثال هایی از کتابی که خوانده اید را در زندگی روزمره پیدا کنید و به کودک یادآوری کنید.

هرگاه به موضوعی علاقه نشان میدهد یا کنجکاوی میکند کتابی مرتبط با آن موضوع برایش خریداری کنید. گاهی با همراهی کودکتان کتابی درست کنید. با چسباندن تکه های پارچه و برگ و سنگریزه و غیره اتفاقی که آن روز برایتان افتاده به صورت یک کتاب بنویسید.

انتخاب کتاب مناسب خصوصا زمانی که کودک برای نخستین بارها با تجربه ی کتابخوانی آشنا میشود، بسیار مهم است. باید تجربه ی بسیار سرگرم کننده و هیجان انگیزی برای کودک بسازید. بنابراین باتوجه به شناختی که روی کودکتان دارید و موضوعات مورد علاقه ی او، در نظر گرفتن کوتاه بودن کتاب، مفید بودن موضوع کتاب و جذابیت ظاهری آن، کتاب مناسب برای کودکتان را انتخاب کنید.

خوشبختانه این روزها طیف بسیار گسترده ای از کتاب ها برای کودکان منتشر میشود که به طبع باعث میشود برای خرید کتاب مناسب احتیاج به تامل بیشتری داشته باشیم. ما در رادیو کودک سعی میکنیم با معرفی کتاب های مختلف برای گروه های سنی مختلف کودکان شما را در انتخاب کتاب مناسب کمک کنیم.

 

معرفی کتاب کودک: مجموعه کتاب های شش جلدی «قصه‌هایی برای ۱ تا ۶ ساله‌ها»


این مجموعه کتاب میتواند انتخاب خوبی برای تجربه های اول شما به عنوان مادر و پدر باشد. شما دیگر نگران مناسب بودن موضوع کتاب برای گروه سنی کودکتان نخواهید بود . داستان ها کوتاه و مناسب و سرگرم کننده هستند. کتاب حاوی تصاویر قشنگ و خوشرنگی است که برای کودکان جذاب خواهد بود. این کتاب نوشته جان استیمسون و ترجمه فاطمه زرگری است و توسط انتشارات ذکر منتشر شده است.

هر کتاب شامل تعدادی قصه ی کوتاه و جالب است که به مرور کودکان را با دنیای قصه ها و تخیلات آشنا میکند. هر قصه شخصیت های جذابی را به کودک معرفی میکند که کودک میتواند با آنها همذات پنداری کند و خود را به جای آنها قرار دهد و به دنیای خیالات سفر کند. خواندن این داستان ها توسط مادر و پدر یا توسط مربیان مهدکودک با لحن آهنگین و قصه وار میتواند سرگرمی بسیار جالبی برای کودکان باشد، حتی میتوانید با کودکانتان در نقش شخصیت های مختلف قرار بگیرید و همزمان با خواندن کتاب، داستان را بازی کنید.

نام هرکدام از کتاب های این مجموعه عبارتند از: «لنگه جوراب گمشده و ۱۰ قصه دیگر» برای یک ساله‌ها، «دایناسوری که حمام نمی‌رفت و ۱۱ قصه دیگر» برای ۲ ساله‌ها، «دندان درد تمساح کوچولو و سه قصه دیگر» برای ۳ ساله‌ها «شتری با سه کوهان و ۴ قصه دیگر» برای ۴ ساله‌ها، «جغد عینکی و سه قصه دیگر» برای ۵ ساله‌ها و «خرس برفی و سه قصه دیگر» برای ۶ ساله‌ها.

معرفی کتاب کودک: «لنگه جوراب گمشده و ۱۰ قصه دیگر»


کودکان در «لنگه جوراب گمشده و ۱۰ قصه دیگر» به عنوان اولین تجربه با داستان هایی بسیار ساده و حاوی اتفاقات روزمره و شخصیت های جالب آشنا میشود. لنگه جوراب گمشده و ۱۰ قصه دیگر (قصه هایی برای ۱ ساله ها) عنوان کتابی است از جون استیمسن با ترجمه‌ی فاطمه زرگری که در ۲۴ صفحه و توسط انتشارات ذکر در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسیده است. موضوع اصلی این کتاب داستان های تخیلی است. نیز در بازار کتاب موجود می‎باشد. از جون استیمسن کتاب های زیر نیز در بازار موجود است.

  • کتاب‌های خرس برفی و ۳ قصه دیگر
  • جغد عینکی و ۳ قصه دیگر
  • شتری با سه کوهان و ۴ قصه دیگر
  • دندان درد تمساح کوچولو و ۳ قصه دیگر

 

معرفی کتاب کودک: «دایناسوری که حمام نمی‌رفت و ۱۱ قصه دیگر»


در کتاب بعدی «دایناسوری که حمام نمی‌رفت و ۱۱ قصه دیگر» که برای کودکان دو ساله نوشته شده با حیوانات دیگری به عنوان شخصیت های داستان ها آشنا شده و با مفاهیم ساده ای مثل رعایت نوبت، گوش دادن به حرف های بقیه و... به صورت غیر مستقیم آشنا میشوند.

 

معرفی کتاب کودک: دندان درد تمساح کوچولو و سه قصه دیگر


در کتاب مربوط به سه ساله ها «دندان درد تمساح کوچولو و سه قصه دیگر» جوجه اردک کوچکی آنها را با مفهوم تغییرات آب و هوا و باران آشنا میکند. تمساح کوچولوی قصه دندان درد و مراقبت از دهان و دندان را به شیوه ای شیرین به کودک یادآوری میکند و بقیه داستان ها.

 

معرفی کتاب کودک: شتری با سه کوهان و ۴ قصه دیگر


کودکان ۴ ساله در «شتری با سه کوهان و ۴ قصه دیگر» قصه ی فیل کنجکاوی را میخوانند که با اتوبوس دوطبقه تمام خیابان‌های شهر را گشت و به باغ وحش برگشت. با ماری به نام راسل و یک لاک پشت که خیلی پرسروصداست آشنا می‌شوند.
 

معرفی کتاب کودک: جغد عینکی و سه قصه دیگر


در «جغد عینکی و سه قصه دیگر» کودکان ۵ ساله ماجرای جغدی را میخوانند که بینایی اش دچار اشکال است و خانواده ی او نگرانش هستند. با میمونی بازیگوش و کوچک، اتاق انتظار پزشک حیوانات خانم کانگرو و پسر کوچکش آشنا می‌شوند.

 

معرفی کتاب کودک: خرس برفی و سه قصه دیگر


کتاب «خرس برفی و سه قصه دیگر» که برای کودکان ۶ ساله نوشته شده ماجرای طاووسی را میگوید که فقط به فکر زیبایی اش است، زرافه‌ای که لکوموتیوران شده است و یک خرس قطبی که دوست دارد در سیرک کار کند.

 

لیست کتاب های مخصوص کودکان پیش دبستانی - قسمت اول

 

۰۶ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو کودک